تو را در قبر می‌گذارند. زنده‌ای؟ نمی‌توان گفت. برای آن‌کس که "خودِ" خود را گم کرده است، مردن چه معنایی دارد، و برای آنان که او را همواره در این حالت یافته‌اند، ایستادنش روی خاک یا خوابیدنش زیر آن؟ تو را در قبر می‌گذارند. نفس می‌کشی؟ سنگینی خاکی را که مشت‌مشت در دهان و بینی‌ات می‌ریزند تحمل‌ناپذیرتر می‌یابی، یا احساس خلأ را در دنیایی که هوایش از ریه‌هایت فراری بود؟ تو را در قبر می‌گذارند. احساس تنهایی می‌کنی؟ بی‌کسیِ قابل انتظارت را در زیر خاک تنهاتر می‌بینی، یا چشم‌پوشی دنیای روی آن را بر دردی که سینه‌ات را سوراخ می‌کرد؟ تو را در قبر می‌گذارند. سیگار زیر خاک هم می‌سوزد؟ نه.